این منم شمع که دادم به عمرم روزی این منم آن که بود کار من عالم سوزی
چون که روز آمده کردید فراموش مرا من همان آینه عشقم و مهرافروزی
گفتهام زار به پروانه که این میدانی بودهام دلبر عیار رخ، دیروزی
من نسیم سحر و مرهم زخم و مشکم صوفی و زاهد و عاشق بدهم پیروزی
بودهام مرکز پرگار همه شورش و شور که تو در آتش شوق نگهممیسوزی
سوختن، شعله شدن، آب شدن کار من است راه و رسم و روشم عشق خدا آموزی
ای کیان آینه داران همه رفتند بیا شمع بالین سفیر است گل امروزی
وبلاگ شخصی محمود کیان آرا...برچسب : نویسنده : emkianara7 بازدید : 166